کد خبر:884
گزارش اختصاصی | سالروز تولد شهید حیدر جلیلوند در دفاع از حرم اهلبیت(ع)
بیست و ششم آذرماه، سالروز تولد جوانی از خطه البرز است که در روز ضربت خوردن مولیالموحدین، با آرزوی شهادتی حسینی به دیدار معبود شتافت.
به گزارش ایثارنیوز، حیدر جلیلوند، که خانواده و دوستانش او را «حمید» صدا میزدند، در بیست و ششم آذر سال ۱۳۶۵ در خانوادهای مذهبی و در محله جنگزدههای کرج چشم به جهان گشود.
از ورزش قهرمانی تا عشق به شهادت
حیدر از همان نوجوانی فردی فعال و پرتلاش بود. ورزش در رگهایش جریان داشت؛ او در رشتههای کشتی و جودو بهصورت حرفهای فعالیت میکرد و توانسته بود مقامهای استانی و کشوری را کسب کند. به گفته نزدیکان، او حتی استعداد عضویت در تیم ملی را داشت. این پشتکار و انضباط، بعدها در مسیر دیگری از زندگیاش جلوهگر شد.
یک سرباز ولایت، از کودکی تا لباس سبز
تربیت خانوادگی و باورهای مذهبی عمیق، مسیر حیدر را به سوی خدمت در سپاه پاسداران هدایت کرد. او پس از اتمام خدمت سربازی، در سال ۱۳۸۶ وارد نیروی هوافضای سپاه شد. اما دلش به کار ستادی آرام نمیگرفت و خواهان مأموریتهای عملیاتی بود. عشق به دفاع از حریم اهل بیت(ع) باعث شد تا پس از طی دورههای تخصصی از جمله خلبانی پهپاد، راهی سپاه قدس شود تا به عنوان مدافع حرم در جبهههای سوریه و عراق حضور یابد. او همانگونه که تکیهکلام شهید حاج احمد کاظمی را زمزمه میکرد، دغدغه شهادت داشت: «خدایا در نیروی هوایی نتوانستیم به شهادت برسیم، در نیروی زمینی این را رزق و روزی ما کن.»
خانواده؛ تکیهگاه و نگرانی همیشگی
حیدر در سال ۱۳۸۸ ازدواج کرد و ثمره این ازدواج دو دختر به نامهای «ثنا» و «حنانه» بود. علاقه شدید او به خانواده و به خصوص تربیت مذهبی دخترانش، از سفارشهای مکررش به همسر درباره آموزش قرآن به ثنا آشکار بود. با وجود این دلبستگی، وقتی احساس تکلیف میکرد، بیتوجه به همه موانع راهی میشد. در آخرین اعزام، برخلاف همیشه، دو دختر کوچکش را پیش پدر و مادر خود گذاشت و گفت: «پدر، اینها را به شما میسپارم.»
آخرین سفر و یک پیشبینی شگفتانگیز
او در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۶ برای آخرین بار به سوریه اعزام شد. تماس تلفنیاش در شب بیستم خردادماه با خانواده در حین یک مراسم ختم قرآن، آخرین صحبت او با عزیزانش بود. فردای آن روز، در ۲۱ خرداد، در منطقه «اثریا»ی سوریه، در حالی که همراه یکی از همرزمانش برای عملیات شناسایی رفته بود، با نیروهای داعش مواجه شد. درگیری سنگینی درگرفت و حیدر پس از درخواست آتش پشتیبانی و وارد کردن تلفات به دشمن، در حین خروج از منطقه مورد اصابت گلوله مستقیم به سر قرار گرفت و به شهادت رسید.
خوابی که تعبیر شد و عکسی که پیشگویی بود
خانواده او پس از شهادتش به یاد آوردند که برادر کوچکش خواب دیده بود خانمهایی بالای سر شهیدی گریه میکنند و آن شهید حیدر است. اما عجیبتر از آن، خاطرهای بود که دوستانش نقل کردند: ماهها قبل از شهادت، حیدر همراه دوستانش به گلزار شهدای ملارد رفته بود. در آنجا، با جدیت جای خالی میان قبور را نشان داده و گفته بود: «اگر من شهید شدم، اینجا خاکم کنید.» دوستانش از آن لحظه عکسی گرفتند که بعدها مشخص شد، دقیقاً در همان نقطهای که ایستاده بود، به خاک سپرده شد. آرزوی او برای آرام گرفتن در جوار شهید حسن طهرانی مقدم نیز برآورده شد.
یادگاری ماندگار
حیدر جلیلوند با وجود سن کم، عمق ایمان و عشقی مثالزدنی داشت. او که در وصیتنامهاش خود را «عبد گناهکار» خوانده بود، سرانجام در سن ۳۱ سالگی، در ماه رمضان و همزمان با ایام ضربت خوردن حضرت علی(ع)، با لب تشنه به آرزوی دیرینهاش رسید. او امروز در همان نقطهای که با دوستانش عکس گرفته بود، در گلزار شهدای ملارد آرمیده و یادش به عنوان جوانی عاشق، ورزشکار و سرباز فداکار ولایت، در دل خانواده، همرزمان و مردم زنده است.





